1/77
Looks like no tags are added yet.
Name | Mastery | Learn | Test | Matching | Spaced |
|---|
No study sessions yet.
ساده لوح
Naive-pushover
ساده لوح
Naive
جمله یا کلمه
Term
اثر متقابل
Interaction
معنی
Definition
خودتو سرزنش کردن
beating yourself up
وقتی اوضاع بد پیش میره
When thing go wrong
یک موضوع رو مطرح کردن یا پیش کشیدن
Bring(something )up
روبه راه نبودن-بی حوصله بودن
(Be) out of sorts
مشخصه که
It’s obvious that
پر توقع-زیاده خواه
High-maintenance
The meeting/ The wedding is off
جلسه/عروسی کنسل شده
من دارم میرم
I’m heading out
I’m off در چت
تنهایی
On (your-my-his-him…) own
بیشترین زمانیکه
What’s the longest
حساسیت داشتن به چیزی
(Be) allergic to (s/th)
وقتی دلیل انجام کاری رو میخوایم بپرسیم
Why would I (do s/th)
بهت گفتم این اتفاق میافته
هر چیزی که در گذشته میخوای به آیندش) کنی)
I told you ،this would happen
سرخ کردن
Fry
بخارپز
Steam
بی طعم
Bland
ترتیب
Sequences
مالیدن
Rub
خرد شده
Chopped
سرما خوردم
I have a cold
کمر درد
Sore back-backache
تمرکز
Concentrate
کمرم درد میکنه - شکمم درد میکنه
My back hurts-my stomach hurts
چرا اینکارونمیکنی
Why don’t you
(میخوای پیشنهاد بدی )
It’s a good idea to
سعی من اینکارونکنی
Try not to
پیشنهاد دادن
Suggest seeing( حتما باید فعل ing دار باشه )
فرزند خوانده
Adopted
عهد
Pact
انکار کردن
Deny
اون قصد نداره
She is not going to
واقعیت
Truth
امپراتور پاسخ میدهد (ضربه میزند) حمله متقابل
The Empire Strikes Back
مشاوره
consulting
demanding
خواستار
یکی در هر چهار نفر
One in four people
سراسر جهان
Worldwide
احساس
Feel like
نویسنده
Author
حس تنهایی
Lonely
روبرو شدن- رویارویی- مواجه شدن
Encounter
کسی رونداشتن
Have no one
دلشکستگی
Heartbreaking
بحران
Crisis
محرک
Triggers
ضعیف کردن
Weakens
سکته-ضربه
Stroke
خطر بزرگتر
Greater risk
بیماریهای قلبی
Heart disease
زوال عقل
Dementia
مرگ زودرس
Early death
سلامت اجتماعی
Social health
ضروری
Essential
طول عمر
longevity
چه شکلی
what does it look like
این اصلا چی معنی میده
what does that even mean
اثر متقابل
Interaction
سالم بودن از نظر اجتماعی
Being socially healthy
(تمیز دادن (تشخیص دادن
distinguish
ستون -رکن -پایه
Pillar
دهه ها
Decades
ارتباط انسانی
Human connection
تسکین دهنده
mitigating
به معنای واقعی کلمه
literally
زودرس
premature
مرگ ومیر
Mortality
پایان خیلی افراطی
very extreme end
بالا میبرد
elevat
ابعاد
dimension
معنی دار
Meaningful
منطقیه
Make sense
برخوردن به چیزی(مطلبی)
Come across