1/469
Flashcards in Persian based on the provided lecture notes.
Name | Mastery | Learn | Test | Matching | Spaced |
---|
No study sessions yet.
اَللُّٰه َّــــم َ ص َـــــلِّ ع ٰلــــی
درود بر محمد و آل محمد
اَلْ ُ َّامتُ الصِّف ِ کَل ّ
دانش آموزان کلاس
اَ : آيا
حرف استفهام
أ َب )أَبو، أَبا، أَبـي(
پدر
آباء
جمع پدر
اِ َبتَدأ
رشوع شد
اِ ِبتداء
مصدر رشوع شد
اِ ْتسام
لبخند، لبخند زدن
اِ َبتَعَد
دور شد
اِ ْتعاد
مصدر دور شد
اِب ْحاث
پژوهش ها
بَ ْحث
مفرد پژوهش ها
ْاَل ْاَلبِل
شتران
ْبناء، بَ َ نون
پسر، فرزند
أَب ْ ُن
جمع پسر، فرزند
اِب ْ ُن َ آدَم
آدمیزاد
اِب َض
سفيد
اِلتِّجاه
جهت
اِلتِّصاالت
مخابرات
اِتَّ َصلَ بِ ـ
با…تـامس گرفت
اِتِّصال
مصدر با…تـامس گرفت
َ َتْقی
پرهيزگارتر، پرهيزگارترين
اِتََّقی
ترسيد، پروا کرد
َّتـي
= جاءَ
َتَی
آمد
أ َ َ ثار
برانگيخت
إثارة
مصدر برانگيخت
ْب
گناه = ذن
ْاَلث
گناه = ذن
ناعشََ
دوازده
اِث ْنـانِ ، اِ َثن ِ يـن
دو
الَ ْ ثن ِ يـن
دوشنبه
جاب َ ع َ ْن
به … پاسخ داد
إجابَة
مصدر به … پاسخ داد
اِ ْجَتَن َب
دوری کرد
اِ ْجِتناب
مصدر دوری کرد
ْجر
پاداش
أُجور
جمع پاداش
َ ْجَری
جاری کرد
إجراء
مصدر جاری کرد
َ َّجلَ
به تأخري انداخت
تَأجيل
مصدر به تأخري انداخت
َ َجـلّ
گران قدرتر
َ َح ُّب إل
محبوب ترين نزد
َ َح َّب
دوست داشت
اِ ْح َ ـت َ ـرَق
آتش گرفت
اِحِتاق
مصدر آتش گرفت
اِ ْحَت َ ـرَم
احرتام گذاشت
اِ ْحِتام
مصدر احرتام گذاشت
اِل ْحِتفاظ
نگاه داشنت
اِ ْحَتَفلَ
جشن گرفت
اِ ْحِتفال
مصدر جشن گرفت
اِ ْحَتَوی
در بر داشت
اِ ْحِتواء
مصدر در بر داشت
اِل ْحتيال
فريب کاری
َ َح ُ ـد
يکی از
َ َح ُ ـد
کسی، يکتا، تنها
وم الَْ َحِد
يکشنبه
َ َحد ، ي
يکشنبه
َ َحَدَعشََ
يازده
أ ْاَل ْحَدی
يکی از
َ ْح َسن
بهرت، بهرتين
َ ْح َس َن
خوبی کرد، خوب انجام داد
إحسان
مصدر خوبی کرد، خوب انجام داد
َ ْح َسْنتَ
آفرين بر تو
َ َحـلّ
حالل تر، حالل ترين
َ ْح َمر
رسخ
َخ )أَخو، أَخا، أَخي(
برادر، دوست
اَل ْ ْ خَوة و اَل ْ ْ خوان
جمع برادر، دوست
اَلُ ْخـت
خواهر
اَلَْ َخوات
جمع خواهر
اِ ْخ َ تار
برگزيد
اِ ْختيار
مصدر برگزيد
َ َ ـر
آزمود
اِ ْخَتب
آزمود
اِ ِختبار
مصدر آزمود
اِ ْخ َ ـت َ ـر َع
اخرتاع کرد
اِ ْخِتاع
مصدر اخرتاع کرد
َ َخَذ
گرفت، برداشت، بُرد
أ ْ ُخ ُذ
گرفت، برداشت، بُرد
أ َ ْخ ُ ذ
مصدر گرفت، برداشت، بُرد
َ ْخَرَج
درآورد
ْ إخراج
مصدر درآورد
اَلُ ْخَری
ديگر
َ ْخضَ
سبز
َ َص
پاکی نيّت ورزيد، خالص گردانيد
ْ إخالص
مصدر پاکی نيّت ورزيد، خالص گردانيد
َداء
به جا آوردن
َداة
ابزار
اَلََْدوات
جمع ابزار
َ َدار
چرخانْد، اداره کرد
إدارة
مصدر چرخاند، اداره کرد
ْ ُمرورِ
ادارهٔ راهناميی و رانندگی
إدارُة ال
ادارهٔ راهناميی و رانندگی
َ ْد َخلَ
وارد کرد
ْ إدخال
مصدر وارد کرد
َ ْدَرَك َّ الشء
به آن چيز رسيد و بدان پيوست
إدراك
مصدر به آن چيز رسيد و بدان پيوست
ْ اُدُع
دعوت کن، فرا بخوان، دعا کن
َة
داروها