Persian in Use: Lesson 9

اتاق یک تخته

Single room

آخر

End of ...

آرزو می کنم

I wish

آژانس مسافرتی

Travel agency

آسانسور

Elevator

اسکناس

Paper money

اگر می شود

If possible

آمده بودید

You had come (Plural & Formal)

ایران چک

Iran cheque

ایشان

S/he (Polite)

باطل شده است

Has expired

بانک

Bank

بپردازم

I may/should pay

بپیچید

Turn! (Plural & Formal )

برگردید

Return! (Plural & Formal )

برنگشته ام

I have not retuned

بعد از

After...

بلیت

Ticket

بوده است

Has been

بوده اید

You have been (Plural & Formal)

بیرون نرفته ام

I have not gone out

بیمه

Insurance

پاسپورت

Passport

پرواز

Flight

پلاک

House number

پول خرد

Small change

پول نقد

Cash money

تاریخ

Date/History

ترمه

Excuse me

تشریف آوردن

To come (Polite verb)

تشریف بردن

To go (Polite verb)

تشریف داشتن بودن

To be

تلفنچی

Operator

توقف

Stop/Lay over

جنابعالی - جناب - سرکار - شما تو

You (singular)

چپ

Left

چهارراه

Intersection

حدود

Approximately/About

خاتم کاری

Persian handicraft

خارجی

Foreign/Foreigner

خدمت شما

Here you are

خواسته بودم بودن :هست

I had wanted/requested

درخواست کرده ام کردن :کن

I have applied

دست َ چپ

Left side

راست

Right

رزرو کنم کردن :کن

I should/may make a reservation

رهگذر

Passerby

روادید ویزا

Visa

ریال

Rial (Iranian currency)

سر و صدا

Noise

سِرمان خلوت شده است

We are not busy (anymore)

سِرمان شلوغ بود

We were busy

سَفِر خوشی را برایتان آرزو می کنم

Have a nice trip

سّکه

Coin

شرمنده ام

I am sorry

شنیده بودم شنیدن :شنو

I had heard

صرافی

Currency exchange store

صفحه

Page

صنایع دستی

Handicrafts

عابر بانک

ATM/Bank Machine

عذر میخواهم

I am sorry

عوض میکنیم کردن: کن

We change/exchange

فرمودن گفتن َعرض کردن

To say

فرودگاه

Airport

قبل از ...

Before...

قَلم زنی

Persian handicraft

کارت اعتباری

Credit card

کارت شناسایی

Identification card

کوچه

Alley/Residential street

گَذرنامه

Passport

گذشته اید گذشتن گذر

You have passed

گفته بود گفتن گو

He had said

مالیات

Tax

مامور گذرنامه

Customs/Immigration officer

مِتأسفانه

unfortunately

مخصوصا

especially

مِرحمت کردن دادن َتقدیم کردن

To give

مستقیم

Straight (direction)

من بنده

I

می گیرمش گرفتن گیر

I get it

می مانم ماندن مان

I stay

میدان

Roundabout

میل داشتن خواستن

To want

میل کردن خوردن

To eat

مینا کاری

Persian handicraft

نرفته اید رفتن رو

You have not gone

هتل

Hotel

هر دو

both

هِواپیمایی

Airline

وطن

Homeland

یادم رفته است رفتن رو

I have forgotten (Psychological verb)