arabic 2 - text

0.0(0)
studied byStudied by 0 people
learnLearn
examPractice Test
spaced repetitionSpaced Repetition
heart puzzleMatch
flashcardsFlashcards
Card Sorting

1/58

encourage image

There's no tags or description

Looks like no tags are added yet.

Study Analytics
Name
Mastery
Learn
Test
Matching
Spaced

No study sessions yet.

59 Terms

1
New cards

يَسْكُنُ

او زندگی میکند.

2
New cards

فَقالوا: إن سيارتنا مُعطلة

گفتند: خودروی ما خراب شده است.

3
New cards

قرية بطرود محافظة مازندران

روستای پطرود استان مازندران.

4
New cards

اتصل السيد مسلمي صديقه

پس آقای مسلمی با دوستش تماس گرفت.

5
New cards

إنَّه رَجُلٌ صادق

همانا او مردی درستکار است.

6
New cards

و صَبَارٌ و محترم

بسیار صبور و مورد احترام است.

7
New cards

مُصَلِح السياراتِ لِكَي يُصلح سيارتهم

تعمیرکار خودروها تا تعمیر کند خودروی آن‌ها را.

8
New cards

جاء صديقة

دوستش آمد.

9
New cards

مِنَ الْمُسافِرينَ واقِفِينَ أَمَامَ مَسْجِدِ الْقَرْيَةِ

گروهی از مسافران را ایستاده روبه‌روی مسجد روستا دید.

10
New cards

ذَهَب سألهم

رفت و پرسید از آن‌ها.

11
New cards

إلى موقف تضليح السيارات

به ایستگاه تعمیر خودروها.

12
New cards

تطلق هذا الشهم المائي فِي الْجاءِ الْحَشَرَاتِ فَوْقَ الْمَاءِ

و این تیرآبی را به سمت حشره‌های روی آب پرتاب می‌کند.

13
New cards

مَنْ عاش وجهين مات خاسراً

هر کس با دورویی زندگی کند، زیان‌کار می‌میرد.

14
New cards

عندما تَسْقُط الْحَشَرَةُ

هنگامی که حشره می‌افتد.

15
New cards

أقوى الناس مَنْ عفا عدوة مقتدراً

نیرومندترین مردم کسی است که دشمنش را در حال قدرت ببخشد.

16
New cards

عند وقوع المصائب

هنگام وقوع گرفتاری‌ها.

17
New cards

تذهب الْعَداوَةُ

دشمنی از بین می‌رود.

18
New cards

شريعة السمكة صَعْبَةٌ عَلَيْهِم

غذا دادن به آن برایشان سخت است.

19
New cards

لأنها تُحِبُّ أن تأكل الفرائس

زیرا او دوست دارد شکارها را بخورد.

20
New cards

هو يضحك. هو يبكي

او می‌خندد. او می‌گرید.

21
New cards

كل نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ

هر کسی چشنده مرگ است.

22
New cards

سمكة التيلابيا من أغرب الأسْماكِ

ماهی تیلاپیا از عجیب‌ترین ماهی‌هاست.

23
New cards

تدافع الفحين حياً

از بچه‌هایش دفاع می‌کند در حالی که زنده‌اند.

24
New cards

نقل صغارها هي تسير معها

بچه‌هایش را همراه خود حرکت می‌دهد.

25
New cards

إلى منازل الأموات

به منزل‌های مردگان.

26
New cards

تعيش في شمال إفريقيا

در شمال آفریقا زندگی می‌کند.

27
New cards

إذا طلبت أن تنجح في عملك

هرگاه خواستی در کارت موفق شوی.

28
New cards

و لا تتوكل على الناس

و بر مردم تکیه نکن.

29
New cards

هذه السَّمَكةُ تبلغ صغارها عندَ الْخَطَرِ

این ماهی هنگام خطر بچه‌هایش را می‌بلعد.

30
New cards

بعد زوال الْخَطر

پس از برطرف شدن خطر.

31
New cards

ربنا آتنا في الدُّنْيا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً

پروردگارا در دنیا به ما نیکی و در آخرت نیکی بده.

32
New cards

جاء الحق زهَقَ الباطل

حق آمد و باطل نابود شد.

33
New cards

استعينوا الصبر و الصلاة

از صبر و نماز کمک بگیرید.

34
New cards

إِنَّها تُطلِق قطرات الماء متتالية

همانا او قطرات آب را پشت‌سرهم پرتاب می‌کند.

35
New cards

الله عَلَى النَّاسِ حِجُّ البَيتِ مَن استطاع إليه سبيلاً

حج خانه خدا بر مردم بر کسانی که بتوانند به سوی آن راه یابند واجب الهی است.

36
New cards

جلس أعضاء الأسرة أمام التلفاز و هم يُشاهدون الحجاج في المطار

اعضای خانواده جلوی تلویزیون نشستند در حالی که حاجیان را در فرودگاه تماشا می‌کردند.

37
New cards

رقيه: وَلَكِنَّكَ أَذَيْتَ فريضة الحج السنة الماضية مع أمي

رقیه: اما تو فریضه حج را در سال گذشته همراه مادرم به جا آوردی.

38
New cards

لَقَدِ اشْتاق أبوكما إلى الحرمين الشريفين

پدرتان حتماً مشتاق دو حرم شریف شده است.

39
New cards

نظر عارف إلى والديه

عارف به پدر و مادرش نگاه کرد.

40
New cards

دموعهما تتساقط من أعينهما

اشک‌هایشان از چشم‌هایشان پی‌درپی می‌ریخت.

41
New cards

فَسَأَل عارف والده متعجباً: يا أبي، لم تبكي؟

پس پرسید عارف پدرش را با تعجب: ای پدرم، چرا گریه می‌کنی؟

42
New cards

الأب: حينما أرى الناس يذهبون إلى الحج، تمر أمامي ذكرياتي، فأقول في نفسي: ليتني أذهب مرة أخرى

پدر: هنگامی که مردم را می‌بینم که به حج می‌روند، خاطراتم از مقابلم می‌گذرد؛ پس با خودم می‌گویم: ای کاش یک بار دیگر بروم.

43
New cards

رقيه: عارف، ما هي ذكرياتكما عن الحج؟

رقیه: عارف، خاطرات شما از حج چیست؟

44
New cards

الأب: أَتَذَكَّرُ خيام الحجاج في منى وعرفات ورمي الجمرات والطواف حول الكعبة الشريفة والسعي بين الصفا والمروة وزيارة البقيع الشريف

پدر: چادرهای حاجیان در منی و عرفات و رمی جمرات و طواف دور کعبه شریف و سعی (دویدن) میان صفا و مروه و زیارت بقیع شریف را به یاد می‌آورم.

45
New cards

رقيه: هَلْ رَأَيْتُما غار ثور؟

رقیه: آیا غار ثور را دیدید؟

46
New cards

الأب: لا يا عزيزتي، أنا أتمنى أن أتشرف بزيارة مكة المكرمة والمدينة المنورة مرة أخرى مع جميع أفراد الأسرة والأقرباء

پدر: نه ای عزیزم، من آرزو دارم که یک بار دیگر همراه همه اعضای خانواده و خویشاوندان به زیارت مکه مکرمه و مدینه منوره مشرف شوم.

47
New cards

الأم: الغارُ يَقَعُ فوقَ جَبَلٍ مرتفع، لا يستطيع صعودَهُ إلا الأقوياء، وأنتِ تَعلَمينَ أنَّ رِجلي تُؤلِمُني

مادر: غار بر فراز کوه بلندی قرار دارد که تنها نیرومندان می‌توانند از آن بالا بروند و تو می‌دانی که پایم درد می‌کند.

48
New cards

كيف يكون جبل النور؟ يكون مرتفعاً

کوه نور چگونه است؟ بلند است.

49
New cards

من كان يبكي؟ الوالدان

چه کسانی گریه می‌کردند؟ پدر و مادر.

50
New cards

رَأَيْتُ الوَلَدَ المسرورَ

پسر خوشحالی را دیدم.

51
New cards

المتفرجون يُشَجِّعون فريقهم الفائز فرحين

تماشاچیان تیم برنده‌شان را با شادی تشویق می‌کردند.

52
New cards

الطالبتان تَقرَآنِ دروسَهما بِجِدٍّ

دو دانش‌آموز درس‌هایشان را با تلاش می‌خوانند.

53
New cards

رَأَيْتُ الفلّاحَ وهو يجمعُ المحصولَ فرحاً

کشاورز را دیدم که محصول را با شادی جمع می‌کرد.

54
New cards

ذَهَبَتِ البنتُ فرحةً

دختر با شادی رفت.

55
New cards

اشْتَغَلَ منصور في المزرعةِ بنشاط

منصور در مزرعه با نشاط کار کرد.

56
New cards

وَقَفَ المُهَندِسُ الشابُّ في المَصنعِ مُبتَسِماً

مهندس جوان در کارخانه ایستاده بود در حالی که لبخند می‌زد.

57
New cards
58
New cards
59
New cards